˙·٠•❄•٠·˙ سخن ˙·٠•❄•٠·˙

˙·٠•❄•٠·˙    سخن    ˙·٠•❄•٠·˙

من را سر راه او گــدا بنویسید
مدیون عطای مرتضی بنویسید
ایوان نجف عجب صفایــی دارد
این را وسط عرش خدا بنویسید

طبقه بندی موضوعی

این قرارمان نبود

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۳۶ ب.ظ



ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !


من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت
عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند
من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم
و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم
بعضی ها امروز روسری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده
و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند

من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ،
بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند
من "های" کلاسم ، نگاهم کنید

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم
خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ....
بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند
همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده
و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست
چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !!
من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود
و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند...
بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند :
برایم شارژ بفرست!!!

من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم
از آن لذت می بردم....
بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی
من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم
و بعضی ها امروز سگ های نجس تزیینی گران قیمت را !!!!

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ،
اسغفار می کردم و لذت می بردم ....
بعضی ها امروز در چت رو م ها
به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم...
و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس،عشق،ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!!!


من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ،
زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم....
بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی
و صورتی تزیین شده اما خود انگاره ای زشت
که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند....

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز
با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و
یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پیام های عمومی دعوت
به دوستی با نامحرمان در چت روم ها!!!

من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم
و برای دفاع توان داشته باشم،
بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه
را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند!!!

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم
بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم
بر خود حرام کرده اند!!!
من آن روز در خط مقدم حتی مراقب عطسه‌هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم... بعضی‌ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می‌زنند و با بزک و آرایش و البسه‌ی رنگارنگ، جلب توجه نامحرم کرده و می‌گویند: مرا نیز به حساب آورید، آدمم!

من آن روز، قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می‌کردم و بعضی‌ها امروز از پایان سریال‌های عاشقانه‌ی فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی‌های سر میز آنها!

من آن روز بعد از عملیات، از بلندگوهای گوشه و کنار خط، «بهر نبردی بی امان...» را می‌شنیدم و بعضی‌ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا، آهنگ‌های رپ با الفاظ رکیک به محارم!

من آن روز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می‌کردم تا دشمن از آن سوءاستفاده نکند... بعضی‌ها امروز حتی مشخصات و عکس‌های شخصی و خانوادگی‌شان را بی‌پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند!

نه
این قرارمان نبود
ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ،
رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی
رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند
رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن
بر گرد و اندکی بیاندیش ؛
ما خون دلها خورده ایم

برگزیده‌ای از یادداشت‌های یک جانباز شیمیایی شرکت‌کننده در عملیات‌های والفجر 8، کربلای5، نصر




موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۴

نظرات  (۱)

۲۵ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۱۹ ... یک بسیجی ...
این قرارمون نبود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">